گشت ایران

Gasht Iran

Gasht Iran

گشت ایران

با سلام و ادب ، هدف از ایجاد این سایت ، آشنایی هر چه بیشتر هموطنان عزیز با آثار باستانی و فرهنگی ; نقاط دیدنی و توریستی کشور ، جشنواره های داخلی و اطلاع از بهترین هتل ها و رستوران های ایران میباشد.ما را از راهنمایی ها و نظرات ارزشمند خود بهره مند فرمایید.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

پارک ملی تندورهپارک ملی تندوره در شمال استان خراسان رضوی و در محدوده ای میان شهرستان های درگز، نوخندان، باجگیران و قوچان واقع شده است... تندوره یکی از بهترین زیستگاه های پلنگ ایران زمین است و دیدن پلنگ در این منطقه دور از انتظار نیست... وجه تسمیه تندوره: تندوره در زبان کردی جائی تنور مانند و گود را میگویند و بیشتر جاهای عمیق دره ها و گردابهای عمیق رودخانه ها را تندوره میگویند. تندور هم همان تنور نانوائی است. البته از نوع گلی و سنتی اش. اهالی این منطقه کرد کرمانج هستند. (با سپاس از فرید صدقی عزیز)فرم صخره ها و بلندی آن ها یادآوری می کند که در نزدیکی دره شمخال هستم و این بار زمستان سرد کوه های خراسان رو تجربه می کنم...برف روزهای گذشته جاده و کوه و دشت را سفیدپوش کرده و زیبایی دوچندانی به کوه های قره داغ و الله اکبر داده است...و ردی بر سپیدی جاده...گردنه الله اکبر در روزهای برفی زمستان...یکی از راه های ورود به پارک ملی تندوره تفرجگاه چلمیر یا چهلمیر می باشد...سرمای هوا و بارش سنگین برف در ارتفاعات و از طرفی آرامش پایین دست کوهستان، کل و بزها را برای به دست آوردن غذا به کنار جاده چلمیر کشانده است...در سکوت و آرامش زمستانی حاکم بر منطقه در حالی که مه غلیظی پارک را فرا گرفته است در چند قدمیشان هستیم و آن ها متوجه حضور ما نیستند...و هنگامی هم که متوجه حضور ما می شوند گویا معنای نگاهمان را فهمیده اند و با آرامش به چرای خود ادامه می دهند...سلطان صخره ها...حرکت گروهی کل و بزها پشت سر کل یا همان رئیس قبیله! همونی که شاخش از همه بزرگتره...علاوه بر پلنگ، پارک ملی تندوره زیستگاه قوچ و میش اوریال، بز و پازن، گربه وحشی، روباه معمولی، سمورسنگی، رودک، سنجاب زمینی، گربه پالاس، گربه جنگلی، گربه وحشی، گرگ، هما، عقاب طلایی، دال، مار کبری، افعی شاخدار، افعی معمولی، لاک پشت مهمیزدار و ... می باشد.گشت شبانه در منطقه چلمیر پارک ملی تندوره و جستجوی حیوانات شب گرد...محیط بانی چهلمیر و شب زمستانی به یادماندنی همراه با مه و برف...در مجموع شش پاسگاه محیط بانی در منطقه حفاظت شده و پارک ملی تندوره وجود دارد تا محیط بانان آن بتوانند در این کوه های بلند و دره های عمیق نگهبان حیات وحش ایران زمین باشند...شکوفه های برفی تندوره...امروز روز اصلی بازدید از پارک ملی تندوره است. هوا عالیست و از مه دیشب خبری نیست و این خبر خوشحال کننده ایست چرا که می توانیم خوب ببینیم و آن چه را می بینیم ثبت کنیم... آسه آسه به سوی سوژه...دسته ای بزرگ از کل و بزها و تماشای دوباره و چندباره آن ها...هما، این پرنده اسطوره ای ایران زمین که صبح روز اول به استقبالمان آمد و نشان از روزی پربار داشت. هما به راحتی دیده نمی شود و برای دیدن آن باید خوش شانس باشی. این روزها دیدن هما هم سعادت می خواهد...!البته طعمه ها هم در همه حال هوشمندانه مراقب شکارچیان خود هستند...تک درخت تنها بر فراز صخره ها و دیواره های تندوره...جمجمه گراز نگون بخت...مسیر گشت ما در این روز بین پاسگاه های چلمیر و شکرآب پارک ملی تندوره و درون تنگه می باشد...یافتن اولین ردپاهای پلنگ!پلنگ های منطقه فراوان ردپا و سرگین به جا گذاشته بودند و ما را به دنبال خود کشاندند تا این که نهایتا در تاریکی شب در دو نقطه متفاوت پارک یک پلنگ و دو توله دیده شدند...پارک ملی تندوره یکی از بهترین زیستگاه های پلنگ ایرانی است هرچند که این گونه این روزها وضعیت خوبی در سرزمین ما ندارد...کبک های بازیگوش سر از برف بیرون آورده اند...پایکا و تلاش برای بقای نسل...ما به جستجوی حیات وحش آمده ایم اما مگر می شود شاهکارهای طبیعت را در این سنگ های عظیم ندید؟ سنگ نگهبان تنگه... گویا ارواح ما را به تماشا نشسته اند...!این دیواره ها ابهتی دارند... صبح که از اتاق بیرون آمدم با یک منظره برفی فراموش نشدنی روبرو شدم...برف نرم و زیبای زمستانی همه جا را سفیدپوش کرده بود و هوا را دلچسب...در هنگام بازگشت گرفتار برف و کولاک زمستانی شدیم و از شمال شرقی ایران تا تهران حدود ۲۴ ساعت در راه بودیم؛ ساعاتی پرخاطره و به یاد ماندنی...در این روزهای گرم تابستان تصور چنین صحنه ای هم آدم رو خنک می کنه دلربایی خورشید و آسمان در غروب برفی جاده قوچان به سبزوار...و غروبی دیگر...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۱ ، ۰۲:۴۳
رضا نورمحمدی
خراسان گشتوقتی می گویی خراسان در ذهن عموم مردم سفر به مشهد نقش می بندد و دیگر هیچ!اما خراسان یک دنیا تاریخ است و یک دنیا طبیعت زیبا... از نهبندان گرفته تا باجگیران و از سبزوار تا سرخس... در این سفر بیش از 4000کیلومتر پیموده شد.از ریوش (Rivash) که زمانی از شکوه و بزرگی به مانند ری بوده سفر خراسان را شروع می کنیم و در اولین صبح سرد سفرمان از سرخی کوهستان و رودخانه اش  گرم می شویم...روستای کریز را نه فقط آبشار باغدشت و نه آب گرمش برایمان ماندگار می کند، بلکه  گرمای دل پیرمرد روستایی که با تمام وجود ما را به میهانی سفره اش فرا می خواند...راه شهر نزدیک است اما قرار نیست به شهر برسیم... باز راه به سوی بیراهه ها پیش می گیریم و نامق (Namagh) را با نام حقش جستجو می کنیم!تنگه زیبای کوهستانی رود معجن (Majan) و آبشار دیدنی اش را به سمت بایگ و ابریشم معروفش ترک می کنیم و به تماشای تاریخ، راهی تربت حیدریه و روستای سنگان و مزار شاه سنجان می شویم...مه ولات و خانه اعتمادی اش که برای ما و ساکنین خانه خاطره ساز شد را تا اوج قدرت معماران گذشته در برج علی آباد کشمر و برج فیروزآباد بردسکن به غروب نمکزار کویر شهرآباد پیوند می زنیم...هنوز لحظه ای که بانوی مهنه ای درب سرای ابوسعید ابولخیر را باز می کند را از یاد نبرده ام... بانویی که از مریدان شیخ می گوید و بغضی که از بی کسی در گلو دارد...گناباد را با قنات بزرگ و معرف قصبه می شناختیم اما مسجد جامع گناباد دنیایی بود از نقش و نگار و عظمتی کم نظیر و کارگاه سفال مند که خود تجربه ای شیرین بود...و کاخک (Kakhk) شهری که با آسیاب آبی اش معروف است و خیابان اصلی اش ما را به یاد باغ فین کاشان انداخت...مسجد جامع قاین و ساعت آفتابی اش، ابولمفاخر، قلعه کوه قاین و بوذر جمهر قاینی یا همان بزرگمهر در دامنه کوه ابوذر، این بار قاین را فراتر از زعفران و زرشکش در ذهن ما ماندگار می کند.در مسیر قاین به بیرجند از روم (!) عبور می کنیم و کنکاشمان درباره این نامگذاری به جایی نمی رسد.چهارده آبشار دامنه کوه های باقران و آب تنی در هوای سرد، و لختی درنگ در کنار سبدباف نابینای روستای چارده و حیرت هنوز ما از این که چطور هنرمندانه سبدها را رنگ به رنگ با چشم دل به زیبایی می بافد...باغ شوکت آباد بیرجند، ارگ کلاه فرنگی که اکنون ساختمان استانداری است و بازدید از آن به راحتی ممکن نیست، بند دره، قلعه بیرجند و بافت قدیم شهر نشان از گذشته ای درخشان در منطقه ای دارد که اکنون خراسان جنوبی نامیده می شود...اما ماخونیک؛ روستای لی لی پوت های ایران! روستایی که بارها و بارها از رفتن به آن منعمان کردند... اما رفتیم و در دردهای ماخونیک ماندیم... ماخونیک خود داستانی جداگانه دارد...قلعه فورگ درمیان (Darmian) و سیاه چاله یا راه فرار آن با بیش از 200 پله، مسجد هندوالان، قهستان (Ghohestan) و خرید شب عید و صف تنها شیرینی فروشی شهر و تکاپوی شب سرد سال نو...از اسفدن (Esfeden) راهی نشتیفان و آسبادهای هنوزپابرجای آن می شویم... اینجا هم جاده ای عجیب دارد تا بی انتها به دل کوهستان... و نشتیفان و سنگ مزارهای عجیب و غریبش...به مدرسه غیاثیه خرگرد (Khargerd) در نزدیکی خواف می رسیم در حیرت می مانیم و مدرسه نظامیه ای که اکنون هیچ از آن نمانده...از خواف که به سمت تایباد می روی میل تاریخی کرات (Karat) هنوز اقتداری دارد برای خود و چه ناشناخته است. مولانا ابوبکر در تایباد و مشهد ریزه و مزار شیخ عبداله در باخرز که البته با خواجه عبداله انصاری تفاوت دارد!مسجد عتیق تربت جام شکوهی به جا مانده از بیش از 700 سال پیش است که هنوز نقش و نگارهای آن به راحتی دیده می شود...تربت جام را به سوی صالح آباد و جاده مرزی سرخس ترک می کنیم و طبیعت بهاری را پیش چشم خود می بینیم. این جاده یکی از زیباترین جاده های این سرزمین است و رود تجن و هریرود در میانه و کوهستان های خیره کننده در سمت دیگر... طبیعت متفاوت مرز ایران و ترکمنستان مشابه جاده مرزی ایران و ارمنستان و نخجوان در مرزهای شمال غربی می باشد...نقش سیمرغ در آسمان نیلگونو سرخس؛ شهری که همیشه در ذهنم دست نیافتنی می نمود... شهری تمیز و با امکانات خوب... دریاچه بزنگان با طبیعتی بسیار زیبا و غار مزدآوند و جاده ای که هم چنان با زیبایی تمام به سمت غرب می رود و رباط شرف که بی نظیر بود و جاده ابریشمی که مرا صدا می زند هم چنان...ای وای که فرصت کم است و از کلات و اخلمد و چناران و قوچان و فاروج و شیروان عبور می کنیم تا به بجنورد برسیم و بابا امان و روستای حمید و بشقارداش و آیینه خانه و عمارت مفخم و ادای احترام به جان برکفان این سرزمین در مقبره شهدای جنگ جهانی بجنورد...عطر و بوی نان محلی در جنگل های گلستان...جاده خراب و کوهستانی و البته زیبای آزادشهر به خوش ییلاق و شاهرود و غرق شدن در هنر دست هنرمندان معاصر این مرز و بوم و پایان سفری دیگر...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۱ ، ۰۲:۴۲
رضا نورمحمدی
قله ویلیجیاقله ویلیجیا به ارتفاع ۳۳۸۰متر بعد از قله شهباز، بلندترین قله استان مرکزی محسوب می شود که در مجاورت روستای جاسب و در مرز استان های مرکزی، قم و اصفهان قرار گرفته است...روستای جاسب از هفت آبادی پشت سر هم شکل گرفته است که اهالی جوان تر به شهر قم مهاجرت کرده اند و به دو شغل عمده کبابی و قنادی مشغولند. جالب اینجاست که قله ویلیجیا برای اهالی جاسب چندان شناخته شده نیست و هر چند که این قله در میان کوهنوردان قم و دلیجان (به سبب قرار گرفتن در میان این دو شهر) معروف است، اما در میان مردم محلی اطلاع زیادی وجود ندارد...مسیر دسترسی به روستای جاسب: از جاده قدیم قم به اصفهان، پس از پشت سر گذاشتن سلفچگان به سمت دلیجان ادامه مسیر داده و حدود ۵ کیلومتر مانده به دلیجان در حالی که دریاچه کم آب سد پانزده خرداد را در سمت راست خود مشاهده می کنید، دوربرگردان را به سمت روستای جاسب برگردید...وجه تسمیه روستای جاسب: در گذشته های دور در شهر قم خشکسالی وسیعی اتفاق می افتد. مردم به مناطق کوهستانی و پرآب تر اطراف کوچ می کنند. یکی از این مناطق، روستای جاسب فعلی بوده است و اهالی جاسب از آن جایی که عمدتا به پرورش اسب مشغول شده اند این منطقه به این نام شهرت یافته است... جایی که در آن اسب پرورش می دهند...امسال بر خلاف سال های گذشته حجم برف در پای کوه بسیار کم است اما هر چه بالاتر می روی طعم خوش برف در زیر گام ها حس می شود...به نظر میاد یکی از اصلی ترین کوریدورهای هوایی مرکز ایران از نزدیکی قله ویلیجیا رد می شود!در ساعاتی که ما در تلاش برای صعود به قله بودیم ده ها هواپیما مشاهده شده و البته سوژه مناسبی برای عکاسی ما...اینجا نمایشگاه قلل زیبای ایران است؛ اگر هوا خوب باشد تعدادی از قلل معروف ایران را می توانی از روی یال صعود ویلیجیا ببینید...جالب است بدانید که یکی از زیباترین جاده های کوهستانی و صخره ای ایران در این منطقه واقع شده است و آن جاده ای است که روبروی سد پانزده خرداد به سمت روستای جاسب می آید.قله کرکس از پشت قله ویلیجیا دیده می شود...و لحظه ای که گام هایم سست شد...سنگچین نشانه قله ویلیجیازیباترین لحظات این صعود: دماوند سرافراز رخ می نماید...فاصله مستقیم و نقطه ای قله ویلیجیا تا قله دماوند بیش از ۲۰۰ کیلومتر است که به لطف هوای نسبتا خوب آن روز به یادماندنی، زیارت دماوند سرفراز نصیب ما شد... و کمی آنطرف تر قله توچال از میان دود و دم تهران سر بر آورده است...صعود به قله ویلیجیا نیاز به آشنایی با اصول اولیه کوهنوردی و سنگ نوردی دارد، چرا که در بخش هایی از مسیر به خصوص در پای قله دست به سنگ خواهید شد...و سرانجام تیم انجمن کوهنوردان قم بر روی قله ۳۳۸۰متری ویلیجیا...خطر ریزش بهمن: برف های کوهستان که یخ می زند، وقتی برف تازه می آید و حجم بارش هم بالا باشد و روزهای بعد از بارش هوا آفتابی باشد این روزها خطرناک ترین زمان برای صعود خواهد بود...خطر ریزش بهمن در قله ویلیجیا بسیار جدی است! در سال های گذشته دوستان کوهنوردم از نزدیک با آن مواجه شده اند...سایه ای بی انتها! وقتی به دل خورشید می زنی، امتداد می یابی...و لختی آرامش در کنار چشمه پرآب در پای کوهستان ویلیجیا...مشاهده تخریب کوهستان و جاده سازی گسترده برای انتقال تجهیزات نظامی در این منطقه دلمان را آزرد...در این که بعضی ساخت و سازها برای یک کشور اجتناب ناپذیر و ضروری است شکی نیست اما می شود با مدیریت بهتر از احداث جاده های عریض و طویل و ساخت و سازهای وسیع در مناطق بکر خودداری کرد. خیلی وقت ها زمین ارزان یا رایگان ما را به سمت کوهستان می کشد!امیدوارم با اتفاقاتی که در پای این کوه در حال رخ دادن است، مسیر صعود به قله ویلیجیا مسدود نشود و کوهنوردان و علاقمندان کوهستان همچنان شانس صعود به این قله زیبا را داشته باشند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۱ ، ۰۲:۴۱
رضا نورمحمدی