گشت ایران

Gasht Iran

Gasht Iran

گشت ایران

با سلام و ادب ، هدف از ایجاد این سایت ، آشنایی هر چه بیشتر هموطنان عزیز با آثار باستانی و فرهنگی ; نقاط دیدنی و توریستی کشور ، جشنواره های داخلی و اطلاع از بهترین هتل ها و رستوران های ایران میباشد.ما را از راهنمایی ها و نظرات ارزشمند خود بهره مند فرمایید.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۳ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

سفر به سیستان و بلوچستانسفری که با  روستای سیرچ کرمان و سرو کهنسال آن آغاز شد و با گذر از جاده پرهیجان و خوفناک شهداد به نهبندان ادامه یافت. در زابل دریاچه هامون صابری و دریاچه هامون پوزک را به نسبت آن چه در ذهنم بود پرآب تر دیدم و با کوه خواجه و دهانه غلامان و شهر سوخته به گذشته های دور سفر کردیم و درکنار چاه نیمه ها با صیادان بلوچ گپ زدیم.در این سفر مسافتی در حدود ۶۰۰۰ کیلومتر پیموده شد.در بازارهای زاهدان و چابهار با مردمان سیستان و لباس های بلوچی بُر خوردیم و با افتخار هم جامه شان شدیم...در جاده های حیرت آور دیار سیستان و بلوچستان چرخیدیم و از هر لحظه حضور در این طبیعت عجیب خدا را شکر کردیم. هنوز حیران عزلت راه آهن و ساختمان شهربانی و پست میرجاوه بودم که غار لادیز را در میان ناهمواری های خشک اطراف، پرآب یافتم...عبداله روستای تمین و کلام شیرینش، درب خانه اش که رو به تفتان زیبا باز می شد و دختر و نوه اش که کودکانی هم سن و هم بازی بودند! و  همان چند دقیقه مهمانی خانه ساده اش آنقدر لذت بخش بود که روستای تمین را برایمان معنای دیگری بخشد...از سکوت و آرامش دریاچه سردریا نیرو گرفتیم و مهمان تفتان پرجنب و جوش و آسمان آبی اش شدیم...سفال های سنتی کلپورگان و "دل مرادش" که با عشق کارگاه سفالگری روستا را اداره می کرد؛ و سراوانی که سین هشتم سفره هفت سین ما شد...شنا در رودخانه پرآب سرباز و زندگی چند ساعته با گاندو، این تمساح دوست داشتنی و خطرناک در پاسگاه حیات وحش درگس و قدم زدن در کنار سد پیشین و حاشیه رودخانه باهوکلات که مانند رویایی بود که هنوز باورش برایم سخت است...مقاومت و پایداری دیرینه نیاکانمان را با دیدن قلعه سه کوهه و قلعه مچی و آسباد مچی و قلعه ناهوک و قلعه سب مرور کردیم.گذر از باغ های موز و جالیزهای هندوانه های شیرین و رسیدن به سرزمینی متفاوت با آن چه پیش از آن دیده بودیم: کوه های مریخی یا مینیاتوری... بعد از آن گواتر و جنگل های حرا و خرچنگ های دوست داشتنی عمان... ساحل شنی بی نظیر دریای عمان در کنار کوه های صخره ای... تالاب لیپار یا تالاب صورتی... گل افشان کهیر بندر تنگ... جاده فرح بخش چابهار به بندر جاسک با فراز و فرودهای دوست داشتنی و قسمت هایی که آب برده بود!و آن حس بیقراری و دلتنگی که لحظه ورود به هرمزگان داشتیم را هیچ گاه فراموش نمی کنم... هر چند خیلی زود دلتنگی دیار رستم و زال با خونگرمی بندر نشینان جبران شد...در روزهای پایانی سفر، میهمان دوستانمان در روستای تُم گران در مجاورت شوره زار هامون جازموریان بودیم و حنابندان و عروسی بلوچی را دیدیم و با رسوم هنوز زنده روستا زندگی کردیم...دریاچه هامون صابری (دریاچه سیستان)دریاچه هامون صابری یا دریاچه سیستان در شرق ایران و در شمال استان سیستان و بلوچستان در نزدیکی زابل واقع شده است...بخشی از این دریاچه در ایران و بخش بزرگتر و پرآب آن در افغانستان واقع شده است. هامون بزرگترین دریاچه آب شیرین ایران بوده است که به آن تالاب هامون نیز می گویند...در گذشته های دور دریاچه هامون، دریایی بزرگ و پرآب بوده است. پس از خشکسالی ها و تقسیم بندی های کشورها و نرسیدن آب به مرزهای ایران به مرور قسمت های وسیعی از آن خشک شده است و اکنون به چهار دریاچه مجزا تقسیم شده است: دریاچه هامون صابری یا سیستان، دریاچه هامون پوزک ایران، دریاچه هامون هیرمند و دریاچه هامون پوزک افغانستان که بخش کوچکی از آن نیز در ایران واقع شده است...مسیر دسترسی به دریاچه هامون صابری (یکی از مسیرها): از جاده زابل به نهبندان، سه راهی میل نادر پاسگاه نیروی انتظامی وجود دارد که باید از آن به سمت چاه خرما تغییر مسیر داد. بسته به فصل و وضعیت آب دریاچه مسافت کمتر یا بیشتری از این جاده را باید رفت تا به آب رسید. برای رسیدن به آن از جاده اصلی حدود ۲ کیلومتر در خاکی نامناسب باید پیشروی کرد.منبع اصلی تامین آب هامون صابری، رود هیرمند افغانستان و آب رودهای کوچک فصلی می باشد. نمونه ای از آب راهه هایی که به هامون صابری می ریزد...میل نادر که از زمان نادرشاه افشار به جامانده، در گوشه جنوب غربی دریاچه هامون و در کنار جاده دسترسی نهبندان به زابل واقع شده است...زمانی هامون تا به اینجا آّب داشته و قایق ها در اینجا تردد داشته اند. بقایای گمرک بلژیکی ها در جنوب غربی دریاچه هامون صابری و در میانه راه میل نادر به چاه خرما...نزاع مارها که نتیجه ای تلخ برای هر دو به جا گذاشته...کاروانسرای فرنگی در غرب دریاچه هامون...این دیوارها و بناهای نیمه کاره باقی مانده نشان از اهمیت منطقه و رونق اقتصادی در گذشته های نه چندان دور دارد...بازارچه ای در کنار کاروانسرای فرنگی هامون صابری...نمایی رو به هامون...اینجا همه چیز به گل نشسته...وقتی در کنار هامون صابری می ایستی با دشتی وسیع و پست روبرو هستی که تا دوردست ها ادامه دارد...چین و چروک هایی از جنس زمین خشکیده هامون...دیدار از دریاچه هامون یکی از آرزوهای من بود. دریاچه ای که تصور می کردم زمانی که به آن برسم دیگر خیلی دیر شده باشد و به جای دریاچه با کویری خشکیده و بی آب مواجه بشوم...در طول مسیر رسیدن به دریاچه، مرتب منطقه را با نقشه تطبیق می دادم و می دیدم که طبق نقشه باید درون آب باشیم اما هنوز در خشکی سوار بر ماشین هستیم!البته با توجه به شنیده ها و اخبار متفاوتی که از هامون رسیده بود چندان امیدی به دیدن آب در هامون نداشتم اما خوشبختانه زودتر از تصور به آب رسیدیم... هیچ حس قابل اتقالی برای نوشتن وجود ندارد. سکوت و تنهایی هامون را فقط زمانی می توانی درک کنی که در آغوشش قرار بگیری...هرچند مشاهده دو دسته پلیکان و یک دسته فلامینگوی در حال پرواز بر روی دریاچه هامون بسیار عجیب و در عین حال امیدوار کننده بود و گروه ما را به سر ذوق آورد اما تصور پرندگان فراوان در حال پرواز بر روی دریاچه و مردمانی که زمانی سوار بر توتن به دنبال روزی خود از هامون دست و دلباز بودند دنیای از حسرت و افسوس به دنبال دارد...شب قبل و در طول مسیر صحبت های زیادی در مورد علل خشک شدن دریاچه هامون و وضعیت فعلی آن به میان آمد که از آن جمله می توان به سد کجکی و سد کمان خان بر روی هیرمند در افغانستان، عدم تصمیم جدی بر حفظ هامون از سوی مسولان، کم شدن بارندگی ها و ... اشاره کرد. سد کجکی در سمت راست و دریاچه هامون در سمت چپ هر عکس دیده می شود. منبع عکس: ویکی پدیااما عدم پایبندی افغانستان به توافق سال ۱۳۵۱ بین ایران و افغانستان درباره سهم آب ایران مهم ترین عامل وضعیت کنونی دریاچه هامون می باشد... (دیده بان کوهستان) سپاس از اداره کل محیط زیست استان سیستان و بلوچستان و محیط زیست زابل و به ویژه محیط بانان گرم و صمیمی محیط بانی هامون به خصوص آقای صیادی عزیز که در این بازدید همراه ما بودند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۱ ، ۰۴:۲۸
رضا نورمحمدی
جزیره خارگ (جزیره خارک)جزیره خارگ در استان بوشهر و در فاصله ۵۷ کیلومتری شمال غربی بندر بوشهر قرار گرفته است...جزایر خارگ و خارگو دو جزیره بسیار مهم ایران در نزدیکی هم قرار گرفته اند. جزیره خارگ بزرگ ترین جزیره ایرانی در غرب خلیج فارس می باشد...مسیر دسترسی به جزیره خارگ به صورت عادی از بندر بوشهر و یا بندر گناوه می باشد که در صورت مساعد بودن هوا از هر بندر روزانه یک رفت و آمد با کشتی به جزیره صورت می گیرد. برای ورود به جزیره خارگ نیاز به مجوز ورود خواهید داشت که این مجوز یا برای کارمندان شرکت نفت و شرکت های وابسته فعال در منطقه صادر می گردد و یا برای خویشان و میهمانان بومیان خارگ. جزیره خارگ به عنوان شاهرگ اقتصاد ایران و نقطه پایانی خطوط انتقال نفت ایران از اهمیت بسیار ویژه ای برخوردار است. به همین دلیل تامین امنیت جزیره به معنای تامین امنیت اقتصاد روزانه ایران می باشد...مسافت بین بندر گناوه تا جزیره خارگ ۳۵ کیلومتر است و قیمت بلیت کشتی کاتاماران برای هر نفر ۵۰۰۰ تومان و بلیت VIP طبقه دوم ۷۵۰۰ تومان می باشد.کابین کاپیتان کشتی یا همون ناخدا ! حجم زیادی از صادرات نفت خام ایران به بازارهای جهانی از این جزیره نفتی صورت می گیرد...وقتی با یکی از همکاران صحبت سفر گردشگری به جزیره خارک شد آن چنان با تعجب به من نگاه کرد که چیزی نمانده بود از تصمیم بر این سفر پشیمان بشم. آن چه که همکارم از سفرهای کاری خود به جزیره خارگ در ذهنش مانده بود فقط آلودگی و آب و هوای بد بود!به واقع بسیاری از سفرهای ما درس زندگی ست. نگاه انسان ها به پیرامونشان، به زندگی آن ها معنا می دهد. ما دقیقا همان جا رفتیم و نه تنها آلودگی آب و هوا ندیدیم بلکه کلی هم اکسیژن ناب تنفس کردیم.البته یک واقعیت وجود دارد که جزیره خارگ یک جزیره نفتی است و در بخش هایی از آن که صنعتی محسوب می شود در دل کارگاه های مختلف این آلودگی ها وجود دارد اما این موضوع در هر کارگاه صنعتی دیگری در هر جای دنیا هم دیده می شود.سواحل مرجانی جزیره خارگ...تا قبل از سوار شدن به کشتی بر اساس دانسته های قبلی و اطلاعات نقشه جغرافیا فکر می کردم نام جزیره خارک می باشد اما نام جزیره را از زبان محلی ها خارگ شنیدم. و جالب این که روی بلیت کشتی هم نام خارگ به چشم می خورد. هر چقدر سعی کردم علت موضوع و درستی آن را با پرس و جو از بومیان کشف کنم موفق نشدم. اما یک نکته برایم خیلی جالب بود. در جنوبی ترین نقطه این سرزمین که به کشورهای عربی نزدیک است و برخی از ایرانی ها بر اساس تصور اشتباه خود، ساکنان آن را عرب غیرایرانی می دانند نام یک جزیره مهم خارگ است؛ یعنی حرفی در آن دیده می شود ("گ") که در زبان عربی وجود ندارد. حال آن که پایتخت نشینان به راحتی با زبان عربی سازش کرده اند و نام خارک را بر آن نهاده اند. درووود بر شرف ایرانیان ساکن سرزمین های جنوبی که از پس از سالیان دراز هنوز ایرانی مانده اند و به راحتی تن به تجاوز بیگانگان نداده اند. (البته این فقط یک برداشت شخصی از این داستان است و ممکن است دلیل تاریخی دیگری وجود داشته باشد.)آب های نیلگون خلیج فارس...یکی از سنگ نوشته هایی که از زمان هخامنشیان در این جزیره به جای مانده و به عنوان سندی مهم برای نام "خلیج فارس" در سال ۸۶ در خارگ کشف شد. این سنگ نوشته با وجودی که در حال حاضر در محوطه محصوری محافظت می شود اما تا حد بسیار زیادی تخریب شده است. گفته می شود این تخریب توسط عده ای و به صورت عمدی صورت گرفته است!این جا زمانی زیر آب بوده اما اکنون سر از آب بیرون آورده است. صدف هایی که میلیون ها سال دیگر فسیل خواهند شد...کشتی ها و لنچ های صیادی در پی روزی خود در آب های نیلگون خلیج فارس...خارگ دیدنی های تاریخی و باستانی زیادی دارد که در گوشه گوشه جزیره یافت می شود.برای اولین بار در جایی در این سرزمین دیدم که مردم و حیات وحش با هم دوست هستند! این را از دسته آهوانی فهمیدم که از چند قدمی ما با خیال راحت عبور کردند. در میان جزایر ایرانی خلیج فارس، عمیق ترین ساحل در جزیره خارک یافت می شود. نفتکش های متعدد در اطراف جزیره و در فاصله ای نزدیک قابل مشاهده هستند...سکوی پرش سلطنتی! گفته می شد که این قسمت از ساحل جزیره در اختیار خاندان پهلوی و میهمانان ویژه آن ها بوده و چندین بازیگر و خواننده معروف پیش از انقلاب در این ساحل شنا کرده اند  ای کاش به جای تخریب و بی توجهی به امکاناتی که وجود داشتند، آن ها را برای استفاده عمومی مردم خودمان آماده می کردیم...شناکردن ما در دریا در این فصل باعث تعجب ساکنان جزیره شده بود!بنای بقعه میر محمد مربوط به قرن هشتم هجری قمری با اشکال جالب توجه و گنبد کج آن! در حال بازدید از بقعه میرمحمد بودیم که نوشته های روی یک سنگ قبر نو توجهمان را جلب کرد:"آرامگاه پدری مهربان، شهید ماشاله موسوی، تاریخ تولد ۱۳۶۳"در همین لحظه خانم جوانی بر سر مزار آمد و خود را همسر آن مرحوم معرفی کرد! یک لحظه همه شوکه شدیم. گویا ماجرا از این قرار بوده که مردادماه ۸۹ یک نشتی بزرگ در پتروشیمی خارگ رخ می دهد و کارکنان مربوطه برای مهار نشتی اقدام می کنند که متاسفانه انفجاری بزرگ چهار جوان رعنای ایرانی رو به کام آتش می کشاند.این طور که نقل قول می شد با فداکاری این جوان و همکارانش از یک مسومیت بزرگ شیمیایی در کل جزیره پیش گیری شده و به عبارتی مردم جزیره از یک فاجعه در امان مانده اند.جالب اینجاست که هنوز به طور رسمی این افراد را شهید حساب نکرده اند! وقتی همسر اون شهید می گفت "با هزار امید و آرزو از خانواده ام در تهران جدا شدم و برای زندگی با همسرم به خارگ اومدم فکر نمی کردم خیلی زود با یک بچه شش ماهه تنها بشم" بغض گلومون رو گرفت... زنده باد روح شهدای راه وطن و فداکاران این مرز و بوم...نورپردازی شبانه ساحل جزیره... گورمعبدهای پالمیران مربوط به دوره پارتیان که هنوز بخشی از سنگ نوشته ها و کنده کاری های روی دیواره های آن به جا مانده است. پالمیر نام یونانی قوم تدمر(Tadmer) است که زمانی در جزیره ساکن بوده اند و کالاهای عربی و هندی را از ایران به غرب تجارت می کرده اند... باغ پرندگان جزیره خارگ... دره آذرپاد جزیره خارگ با شکل سنگ ها و صخره های متفاوت و دالان های مرموز و پیچ در پیچ...ساحل تمیز و خلوت جزیره خارگ...یکی از شاهرگ های اینترنت ایران از اینجا رد میشه... غار ولایت که مقدار کمی آب در آن جریان دارد... این اولین باری بود که مراسم دمام زنی بوشهری ها رو در سرزمین خودشون می دیدم. به نظرم یکی از زیباترین آیین های عزاداری رو این مردمان اجرا می کنند. این موسیقی آن چنان حزن و اندوهی منتقل می کند که با صدها ساعت سخنرانی و نوحه خوانی قابل مقایسه نیست. مراسم دمام زنی دسته بوشهری ها در ظهر عاشورا در جزیره خارگ...اجرای باشکوه تعزیه و گردهم آمدن بیشتر مردم شهر... یه تشکر ویژه می کنم از آقای اسلامی و تربیت بدنی جزیره خارگ و هم چنین آقای زیر راهی و خانه معلم خارگ که امکان سفر و اقامت به این خطه از سرزمین مان را فراهم کردند.و سپاس فراوان از پرویز عزیز برای هماهنگی های برنامه... پرویز شجاعی پارسا در غار ولایت خارگو  مهدی و آرزو برای این که از ماشین شون گذشتند تا به جزیره برسیم! (داستانش رو اینجا می تونید بخونید ) و موریس عزیز که راننده شیفت شب ما بود! تا درودی دیگر بدرود سرزمین های جنوبی...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۱ ، ۰۴:۲۸
رضا نورمحمدی
آبشار وروارآبشار وروار (Vorvar) یکی از بلندترین آبشارهای ایران زمین در عنبرآباد در نزدیکی جیرفت استان کرمان واقع شده است...مسیر دسترسی به آبشار وروار: کرمان، جیرفت به سمت عنبرآباد، مردهک (Mardehak)، گرم سالار رضا و روستای رود فرق آخرین نقطه ای است که باید از آن جا کوهپیمایی خود را شروع کنید...از روستای رود فرق حدود 5 کیلومتر کوهپیمایی متوسط به سمت آبشار وروار خواهید داشت...در مسیر کرمان به سمت جیرفت از یکی از بلندترین گردنه های ایران به نام گردنه سربیژن به ارتفاع ۲۹۵۰متر عبور می کنیم. گردنه سربیژن درست قبل از روستای نمونه گردشگری دلفارد قرار گرفته است...درختان ارس (Ors) کهنسال و تنومند در این مسیر و در کوه های جبال بارز به وفور دیده می شود...نام قدیم جیرفت سبزواران بوده است و به هندوستان ایران زمین شهرت دارد... خوش طعم ترین میوه ها را در جیرفت می توان پیدا کرد...تن خشکیده هلیل رود در وسط شهر جیرفت... کودکان روستای رود فرق با چشمان معصوم و کنجکاو...دره ای که آبشار وروار در انتهای آن قرار گرفته، دره ای طولانی است و در ابتدای دره، آبشار ابهت خود را نشان نمی دهد...این جا موجوداتی شما را به نظاره نشسته اند... گل و سبزه و سنگ؛ اثری از بهترین دکراتور عالم...روزنه ای برای حیات...آبشار وروار در میان کوهستان جبال بارز واقع شده است...جبال بارز یکی از مخوف ترین و در عین حال زیباترین کوه های ایران است که در جنوب شرقی استان شگفت انگیز کرمان واقع شده است...عشق به طبیعت و گیاهان، ماموریت و تفریح نمی شناسد... مجید اسکندری در حال جمع آوری نمونه ای از سرخسی که برای اولین بار در ایران و در این سفر شناخته شد...مجید آقا و سرخس هایش...به سوی آبشار پیش می رویم و چکاوک کاکلی با کاکل بسیار زیبا و بلندش به ما خوش آمد می گوید...بخشی از مسیر آبشار وروار...فرم زیبای سنگ های کوهستان در مسیر آبشار وروار...وقتی از مسیر خارج بشی، با سنگ هایی چنین بزرگ روبرو می شوی...و ابهتی فراموش نشدنی پیش چشمان ما...بدون شک آبشار وروار در کنار آبشار پیران یا ریجاب، آبشار لاتون و آبشار سرندکوه در استان کرمان بلندترین آبشارهای شناخته شده ایران زمین هستند... آبشار وروار در قاب چوبی طبیعت...هر چند در گزارشی از کوهنوردان کرمان ارتفاع آبشار بیش از 170 متر عنوان شده است اما چیزی که به طور قطعی می توانم بگویم این که این آبشار نمی تواند چنین ارتفاعی داشته باشد...البته این آبشار بعد از فرود در طبقه اول با فاصله ای نسبتا زیاد دوباره چیزی حدود 50 متر فرو می ریزد که مجزا از آبشار می باشد. شاید در آن گزارش این طبقه جزء آبشار حساب شده است...ارتفاع تقریبی آبشار حدود 100 متر به نظر می آید... (این گمانه زنی بر اساس دیده هاست و هیچ معیار دقیق اندازه گیری ندارد.)بلندی آبشار وروار را می توانید با توجه به فردی که در پایین آن ایستاده تصور کنید.برای این که بگوییم کدام آبشار بلندترین آبشار ایران است نیاز به اندازه گیری دقیق و مستند می باشد که امیدوارم این کار توسط یک تیم مشخص و با معیار ثابت در کشور عزیزمان انجام شود...آبشار وروار در نزدیکی قله علم شاه واقع شده است که ارتفاع آن حدود ۳۷۴۰ متر می باشد...بهترین زمان برای بازدید از آبشار وروار اسفندماه و فروردین ماه است...حجم آب در این فصل بسیار خوب است و این را وقتی زیر آبشار قرار می گیری به خوبی متوجه می شوی...تشکیل رنگین کمال در پای آبشار وروارگل های نرگس هم کم کم درآمده اند و شما را مدهوش می کنند...به دلیل بی توجهی مسافران و مردم بومی و چیدن نادرست گل های نرگس، تعداد گل ها نسبت به گذشته به شدت کم شده است... (به نقل از مردم محلی)ای کاش بتونیم این عادت کندن و همراه بردن گل ها را فراموش کنیم...سه آگامای دوست داشتنی در حال آفتاب گیری در کنار آبشار وروار...گل چراغونی! این اسم رو من گذاشتم روش قلعه سموران در همین منطقه واقع شده است که به دلیل کمبود زمان موفق به دیدن آن نشدیم...خاک و زمین این منطقه بسیار با ارزش است. معادن مهم زیادی در اطراف رود فرق قرار گرفته است که از آن جمله معدن مس می باشد...تن تشنه تک درخت تنهای رود فرق...در صفای خانه روستایی در رود فرق، این پرنده زیبا چشم نوازی می کند... (روستای رود فرق زادگاه مرحومعیسی میرشکاری کوهنورد مشهور کرمانی است؛ روحش شاد و یادش گرامی)دم سرخ سیاه نر (با تشکر از خانم یوسفی)یکی از نمادهای هخامنشیان در تخت جمشید (آرم هواپیمایی هما) در آسمان جیرفت به افتخار پرویز عزیز... قبرستان نه چندان قدیمی روستای رود فرق با سنگ قبرهای ایستاده و متفاوت...سنگ های رنگ به رنگ حکایت از وجود مواد معدنی متنوعی در این منطقه دارد...همیشه این تلاش خورشید برای بودن را دوست داشتم...این دوستمون هم دم رو کنده و زندگی دوباره گرفته...سپاس از محمد بهروزه میزبان مهمان نواز اهل محمد آباد جیرفت، عل آقا اهل گرم سالار رضا که به عنوان راهنما همراهمان بودند و هم چنین احد محمدخانی عزیز که در هنگام ورود به کرمان به استقبال ما آمد و خوشحالمون کرد...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۱ ، ۰۴:۲۸
رضا نورمحمدی